پارت پنجم [دکتر عشق]
دراز کشیدم که دقیقا اومد جلوی صورتم و چشمام رو بررسی میکرد دیگه طاقت نیاوردم و کمرش رو گرفتم و جاهامون رو عوض کردم
لیسا : هییییی چیکار میکنی
کوک : هر کار دلم میخواد میکنم
لیسا : چیه ؟ به پرستار ها رشوه دادی الکل برات بیارن؟ معلومه که مستی حالا از روم پاشو میخام مرخصت کنم
کوک : پا نشم چی ؟
لیسا : زنگ میزنم پلیس تا به جرم تجاوز بندازنت تو زندان
کوک : هه من پلیسا و زندان رو با جاش میخرم منو از زندان میترسونی ؟
یهو موبایل لیسا زنگ خورد حلم داد که افتادم اون ور تخت یک نیم نگاه به شماره کردم دیدم سیوش کرده •My love• باشه لیسا خانم بچرخ تا بچرخیم بعد از چند دقیقه حرف زدن که کلش چرت و پرت بود قطع کرد
لیسا : خب برو لباسات رو از کشوی بغل تختت بپوش تا من بیام
کوک : باشه
#چهل_دقیقه_بعد
#لیسا
برگه های ترخیص رو پر کردم و رفتم طرف اتاقش و وارد شدم که سریع روم رو اون ور کردم شت خو لیسا احمق (❤️😘) اول در میزدی بعد میومدی لباس نداشت ولی شلوار داشت خدا رو شکر
کوک : نباید بدون در زدن وارد میشیدی ممکن بود از این صحنه بدتر ببینی
لیسا : ساکت شو برگه های ترخیصت رور
لیسا : هییییی چیکار میکنی
کوک : هر کار دلم میخواد میکنم
لیسا : چیه ؟ به پرستار ها رشوه دادی الکل برات بیارن؟ معلومه که مستی حالا از روم پاشو میخام مرخصت کنم
کوک : پا نشم چی ؟
لیسا : زنگ میزنم پلیس تا به جرم تجاوز بندازنت تو زندان
کوک : هه من پلیسا و زندان رو با جاش میخرم منو از زندان میترسونی ؟
یهو موبایل لیسا زنگ خورد حلم داد که افتادم اون ور تخت یک نیم نگاه به شماره کردم دیدم سیوش کرده •My love• باشه لیسا خانم بچرخ تا بچرخیم بعد از چند دقیقه حرف زدن که کلش چرت و پرت بود قطع کرد
لیسا : خب برو لباسات رو از کشوی بغل تختت بپوش تا من بیام
کوک : باشه
#چهل_دقیقه_بعد
#لیسا
برگه های ترخیص رو پر کردم و رفتم طرف اتاقش و وارد شدم که سریع روم رو اون ور کردم شت خو لیسا احمق (❤️😘) اول در میزدی بعد میومدی لباس نداشت ولی شلوار داشت خدا رو شکر
کوک : نباید بدون در زدن وارد میشیدی ممکن بود از این صحنه بدتر ببینی
لیسا : ساکت شو برگه های ترخیصت رور
۱۳.۷k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.